اولین سالگرد یکی شدنمون
خوشبختی من در بودن با تو است و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی من است
تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی
زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا،حمیدرضای عزیزم
اولین سالگرد یکی شدنمان را از صمیم قلب تبریک میگویم.
پارسال تو همچین ساعتی پیوند آسمانی بین من و عشقم بسته شد. اینم عکس همون روزا یادش بخیر
همسفر تا بهشت
برای تو
سلامی به عشقم که با واژه ها نمیشه گفت: دوستش دارم
مهربانم!
طلوع خورشید چشمانت را که به دل سرد زمستانم گرما بخشید و ان را اب کرد
غروب مکن
که غروبت سردی ان روزها را تکرار خواهد کرد وپنجره انتظار را بسته خواهد گذاشت
طلوع زندگییم!
غروب مکن که غروبت نگاه منتظر مرا تیره و تار خواهد کرد
طلوع کن
که طلوعت جان خسته ام را زنده می کند
تقدیم به عشقم حمیدرضا
جاودانه...
مهربانم ، زیباترین احساساتم را با قلم عشق نثارت خواهم كرد
عطر آغوشت را دوست دارم
چرا كه بوی بهترین یاسهای زندگی را برای من تداعی می كند
صدای قلبت را دوست دارم
چرا كه زیباتربن اهنگ زندگی را می نوازد
دست پر از مهرت را دوست دارم
چرا كه بذرهای محبت را بر زمین وجودم می پاشد
چشمانت را دوست دارم
چرا كه زیباترین مروارید های عالم در این صدفها نهفته است
ای یاس سپید زندگی
تو را در كدامین گلستان عشق بگذارم كه طراوتت جاودانه باشد
اما نه،نمی شود تو را در گلستان زمان نهاد
چرا كه هیچ گلستانی لایق این همه زیبایی
و مهربانی و صفا نیست
پس تو را در اعماق جاودان قلبم خواهم نهاد
كه سراسر از عشق تو لبریز است
ای یاس سپید
امروز از فراز و نشیب روزها هنوز
خانه قلبم از عشق تو گرم است
ای جاودانه...
کاش می شد..........
اگر دیگران ما را به حال خودمان بگذارند!!!!!!!!!!!!!
احساس عاشقانه...
ای عشق جاودانه ام ، تویی تنها بهانه برای زنده ماندنم
تویی یک شعر تازه
از یک کتاب عاشقانه ، زیباترین شعر ،قشنگترین کلام
پس میخوانم تو را برای تو ، برای تو که برایم بهترینی عزیزم
ای شعر عاشقانه ام ، تویی تنها کلام صادقانه
که از تو میخوانم با شور و شوقی عاشقانه
چقدر این زندگی با تو زیبا شده ، عشق با تو بی همتا شده
هر چه از خوبیهای تو بنویسم
هنوز چند خطی را باید آخر صفحه دفتر عشق خالی گذاشت
تو آنقدر خوبی که صفحات زندگی همه از مهربانی هایت پر شده
ای عشق همیشگی ام ، با من بمان که براستی تویی همه زندگی ام
راه نفسگیریست
اما من جای تو نیز نفس خواهم کشید
راه دشورایست
اما من جای تو نیز سختی خواهم کشید
تو فقط پا به پای من بیا که به آخر خط برسیم
آخر خط این انتظار رسیدن
برای ...
این احساس من است از روزهای شیرین با تو بودن
احساسیست جاودانه برای یک عمر دیوانه ی تو ماندن
من افتخار میکنم از اینکه با توام
تو را لایق میدانم از اینکه عاشق تو ام
تو را دوست دارم زیرا تو لایق منی
تو فرشته ای عزیزم
خدا تو را به من داده برای همیشه
همیشه ماندن ، همیشه نفس کشیدن و با عشق تو مردن
دوستت دارم ای عشق جاودانه ام
السلام علیک یا اباعبدالله
این جلوه ی جان در همه عالـم باقیست
ازنـالـه ی نـیـنــوای یـاران حسـیـن
همواره به لب زمـزمه ی غم باقیست
وبلاگ تکونی
یه سری هم به پیوندهای وبلاگم زدم به اصطلاح دوستان قدیمی
ترجیح دادم خیلی ها رو حذف کنم بنابه دلایلی (وبلاگ تکونی)
خیلی هام اصلا وبشون رو حذف کرده بودن
در کل میخواستم بگم هر کس به یاد من باشه منم بیادشم
تا دیداری دوباره بدرود
فریدون مشیری
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام
دانم که بامداد
امروز دیگری را با خود می آورد
تا من دوباره آن را
بسپارمش به باد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
بی پناهم،خسته ام،تنها، به دادم میرسی؟
گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها به دادم میرسی؟
در تابستان امسال توفیق دو بار مشرف شدن به مشهد مقدس رو داشتم جای همگی خالی سفر معنوی خیلی خوبی بود نایب الزیاره همه دوستان گلم بودم. راستی نماز و روزه هاتون قبول حق
این عکس هم کار خودمه روز آخر گرفتم
جز غم و اندوه و باورهای خیالی چیزی نبود
پس خداوندا سهم من از شادیهایت کجاست؟ ...
لــــــــحظه های ســــکوتم ......
لــــــــحظه های ســــکوتم
پـــــر هیاهــــــــــو ترین دقــــایق زندگیم هستند
مــــــملو از آنــــــچـــه
مــــی خواهم بـــــــــــــــگویم
و
نــــــــــــمی گـــــویم....
به سفر خواهم رفت...
قلب من در تپش است
لحظة تلخ وداع، هرگز از ياد نرفت
من تو را مي بينم، با لباني خندان
چمداني در دست، كوله باري بر پشت
اشك من چون باران و دو دستم لرزان
تو به آئينة خود مي نگري
و سرانجام تو را با خود بردمن فقط دست تكان مي دادم
غرقِ انديشه كه من
تا ابد از تو جدا خواهم بود...
عیدتان مبارک
يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبراليل و النهار
يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال
سال نو می شودزمين نفسي دوباره مي كشد.برگ ها به رنگ در مي آيند و گل ها لبخند مي زند و
پرنده هاي خسته بر مي گردند و دراين رويش سبز دوباره...من...تو...ما...كجا ايستاده اييم.سهم ما
چيست؟..نقش ما چيست؟...پيوند ما در دوباره شدن با كيست؟...زمين سلامت مي كنيم و ابرها
آهای عاشقان
آهای آدمیان ، به چشمهای خود بیاموزید كه نگاه به كسی نیندازند
اگر نگاه انداختند عاشق نشوند
اگر عاشق شدند وابسته نشوند اگر وابسته شدند مجنون نشوند
و اگر نیز مجنون شدند با عقل و منطق زندگی كنند
آهای عاشقان اینك كه پا به این راه دشوار گذاشته اید
با صداقت عشق را ابراز كنید ، تنها عاشق یك دل باشید
تنها به یك نفر دل ببندید ، و با یكرنگی و یكدلی زندگی كنید
آهای عاشقان به عشق خود وفادار باشید ، تا پایان راه با عشق باشید
و از ته دل عشق را دوست داشته باشید
آهای عاشقان از تمام وجود عاشق شوید ، و با اراده و اطمینان پا به این راه بگذارید
رسم عاشقی دروغ و خیانت نیست ، رسم عاشقی صداقت است پس سرلوحه و الگوی
خود را صداقت قرار دهید
آهای عاشقان نه لازم است مجنون باشید و نه فرهاد ، تنها خودتان باشید
همین و بس.......
آهای عاشقان ، ساده نباشید ، عشق را از ته دل بخواهید
و انتظار عشق را حتی تا پای مرگ بكشید
آهای عاشقان عشق را برای قلبش بخواهید نه برای هوس
و خوش گذارنی و گذراندن
** لحظه های زندگی با هدف عاشق شوید **
**و با عشق نیز از این دنیا بروید**
گاهی...............
گاهـــی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ میشود.
گاهــــــــــی دلم برای پاکیهای کودکانه ی قلبم میگیرد.
گاهی دلم از رهگذرانی که در این مسیـر بی انتها آمدند و رفتند ، خسته میشود.
گاهـــــــی دلم از راهزنانی که ناغافل دلم را میشکنند میگیرد.
گاهــــــــی آرزو میکنم ای کاش دلــــــی نبود تا تنگ شود , تا خسته شود , تا بشکند...
ای محرم
سوز دل فریاد جان اشکی بسـر آورده ای
با قد خم گشته خود بر فـــــراز آسمان
از هلال دختر زهرا خبــــــــر آورده ای
آتش و خاکستر و کعب و نی و زخم زبان
از برای عترت خیرالبشــــــــر آورده ای
بر دل فرزند زهرا تیــــــر داری در کمان
یا برای اصغرش تیر دگــــــــر آورده ای
ای محرم وای بر تو پیش تیـــــــر حرمله
حلق اصغر چشم سقا را سپـــــر آورده ای
ای محرم این تو هستی که یتیم وحــــی را
در کنار جسم عریان پــــــــدر آورده ای
ایام سوگواری اقا سید الشهدا بر شما دوستان عزیز تسلیت باد
یکی هست تو قلبم که هرشب واسه اون مینویسم و اون خوابه
نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه
یه کاغذ یه خودکار دویاره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه که خیسه پر از اشکه و کسی بازم اونو نمی خونه
اومدم تشکر کنم از همه دوستان گلم که دیروز تولدم رو بهم تبریک گفتن حتی از اون دوستان به اصطلاح صمیمی که اصلا یادشون رفت
اگر تو نباشی...
اگر تو نباشی هزار بار گریه هم مرا سبک نمی کند
و ابرهای مهربان هم نمی توانند
غباری را که بر دلم خواهد نشست بشویند
اگر تو نباشی...
چه خواب باشم و چه بیدار
حتم دارم روزگار تکه کاغذیست افتاده در گوشه خیابانی دراز
خیابانی که پای هیچ عاشقی به ان باز نشده است
اگر تو نباشی...
چه در کنار پنجره بایستم
چه در شبستانی نمور و بی نور بنشینم
اشتیاقی برای دیدن افتاب ندارم
دوری تو را بی تعارف و مبالغه بگویم
حتی به اندازه یک نفس کشیدن تاب ندارم
و اما پاییز!!!!!!!!!!
کاش نبود آن غروب بارانی
ساحل نشین قلبش بودم اما تا غبار غم در چشمهایم دید
مانند بادبادکهای گم شده کودکیم رفت و مرا بدرود گفت
حالا من داغدار ارزوهایم هستم
فریادهای دلم را کسی پاسخ نمی گوید
باران همیشه برایم با غم گریه می کند و می بارد
و در کنج دلم با من و بغض گلویم هم صدا می شود
ترانه نامفهوم
تا امدنت بگذارقصه يافتن تو را براي كساني كه هنوز پي گمشده خود هستند بگويم
بگويم كه من تو را ميان ستارگان آسمان يافتم انجا كه هر شب ستارگان ما را به ديدنشان دعوت ميكنند
من تو را ميان گلهاي باغچه يافتم انجا كه هر روز شبنمي خندان به گلها سلام ميدهند
من تو را ميان قاصدكهايي يافتم كه هر روز براي دوستدارانت نويد شادي و اميد را مي دهند
در انتظارت اي ترانه نامفهوم
كفشهاي غيرتم را در مي آورم
و در كوير غرورم با پاي برهنه راه ميروم تا شايد كه تاولهاي قلبم را باور كني
پ ن: تابستون به سرعت برق و باد تموم شد حیف در عوض فصل مورد علاقه ام شروع شد
فردا باید برم دانشگاه اونم ۸ صبح سر کلاس مکانیک تحلیلیاصلا حوصله ندارم.
سفر
اي كه از جنس بلوري برگرد
لحظه ها منتظرند
كوچه ها بي خبرند
كوچ تو بي ثمر است
اي كه مستي راز توست
اي كه هستي نام توست
اي كه از باراني!
دل من منتظر است
لحظه ها را برگرد
چشمهايم بنگر
انتظارم بزدا
اي كه عطر وجودت
عطر ياسمن و نسترن است
پاكي روح تو
پاكتر از باران است
اي كه با تو
اسمان صاف تر است
دشت ها زيباتر
پنچره باز تر است
كوچ تو مرگ من است
هجر تو درد من است
اگر از دهكده ي قلب و تنم قصد سفر كردي تو
گور جانم بكن و راهي شو..............!
ماه نور
دارد دل من شور و نواي دگري
ما بنده عاصي و گنهكار توييم
اي داور بخشنده بما كن نظري
چگونه...
چگونه فراموشت کنم تو را که از خرابه های بی کسی
به قصر سپید عشق هدایتم کردی
چگونه فراموشت کنم تو را
که سالها در خیالم سایه ات را می دیدم
و طپش قلبت را حس می کردم وبه جستجوی یافتنت
به درگاه پروردگارم دعا می کردم
که خدایا پس کی او را خواهم یافت
چگونه فراموشت کنم تو را
که همزمان با تولدت در قلبم همه را فراموش کردم
برایم تمامی اسمها بیگانه شده اند و همه خاطره ها مرده اند
دستم را به تو می دهم قلبم را به تو می دهم
فکرم را نیز به تو می دهم
وبدان تمامی لحظاتم تو را می خواهند
و برای عطر نفسهایت دلتنگی می کنند
می خواهم قلم سبزم را به تو هدیه کنم
تا نوشته هایت همرنگ نوشته هایم شود